روبان صورتی

روبان صورتی

روزنوشته های همسر زنی از روزهای آغازین مشخص شدن ابتلا به سرطان
روبان صورتی

روبان صورتی

روزنوشته های همسر زنی از روزهای آغازین مشخص شدن ابتلا به سرطان

سخت تر کردن روزهای سخت

مثل معمول مریم بهونه می گیره... 

احتمالا مامان اینا می رن. 

بودن مامان و بابا برامون هم کمک فوق العاده ای بود هم نقطه ی امن..

مریم بی رخحمانه می گه بعد از شیمی درمانی اگر ظاهرم تغییر کنه ،نمی خوام کسی منو ببینه


خودخواهی در این حرفش موج می زنه.حس می کنم کم میارم....

منم این روزها اسیر درد شدید گردنو کمرم 

و روحیه م هم طبیعتا خوب نیست...


برام نوشته:

))دلت میخواست جار بزنی و ب فکر من نبودی تا از بار خودت کم بشه کردی

ولی این مورد که نه شوخی بر میداره نه میشه 

خودکشی میکنم و خلااااص.

34

امروز تولد پسر بزرگمون بود. مریم لباس عادی  پوشید و در عکسهادرن رو مخفی کردیم. قبل از جشن کوچیکمون،. دل من خیلی گرفت.... جای درنها و و بخیه ها و درون بدن مریم خیلی می سوزه و اذیت میشه.

اگر قاب دکتر آماده شده بود، امروز عصر هم می. شد درنها رو کشید، اما با توجه به تعطیلی فردا، این اتفاق تا پس فردا به تعویق افتاد....

حجم ترشحات درنها امشب 34 میل بود.

مریم با همه صبوریش، ناخواسته بهانه گیری می کنه و منم طاقتم کم شده.... 

خدایا کمکم کن 


شب اول هفتاد میل

شب دوم چهل و هشت میل

و شب سوم پنجاه میل 

شب چهارم سی و پنج میل 

و شب پنجم سی و چهار میل



دلایل بی پایان

تا به امروز مریم صدها دلیل برای ابتلای خودش به سرَطان پیدا کرده.... 

از فوت پدر و فشارهای زندگی تا مهاجرت و چشم زخم و آرایشگر و مروه و.....

این دلایل را شمردن، پایانی ندارد... مثل ویراژ رفتن مریم روی مخ من! 

حجم ترشحات درنها امشب، 35 میل بود.


مریم مثل هر فردی که درموقعیت، می گوید این حق من نبود... 

خودکشی، تهران

مریم به من پیامک داد که به طور جدی به خودکشی فکر می کنم.

خیلی هم پیله کرده به این موضوع که چرا ما تهرانیم و اصلا عایدی ما از زندگی در تهران چه بوده؟

به وضوح اینها ثمره ی فشارهای روحی هست که بهش وارد میشه و نگرانی بابت فرآیند درمان.....

منم خیلیییی نگرانم ولی سعی کردم صبور باشم... 

چرا من!؟

حجم ترشحات امشب درن 50 میل بود. البته با شحاعت بیشتری پمپها را فششار دادیم وگرنه نسبت به شب قبل کمتر بود. 

روحیه مریم شب به خاطر دیدن چند فیلم و هم صحبتی با خانواده،. خدای را شکر بهتر بود.مریم امیدواره که فرآیند درمان بدون نیاز به شیمی درمانی باشه، اما من بهش گفتم بدیهیه که نیاز به شیمی درمانی خواهد داشت...

به طرز عجیبی دو تا از برادرای مریم نگرانش شده بودن و بهش زنگ زدن.( هیچ کس از خانواده مریم داستان بیماریش رو نمی دونن)


مریم گاهی از خودش می. پرسه چرا من!؟

اما بعد می. گه بیماری اومده و باید با صبوری ردش کنیم.


برای فراموش نشدن حجم ترشحات درنها

شب اول هفتاد

شب دوم چهل و هشت 

و شب سوم پنجاه میل بوده.