روبان صورتی

روبان صورتی

روزنوشته های همسر زنی از روزهای آغازین مشخص شدن ابتلا به سرطان
روبان صورتی

روبان صورتی

روزنوشته های همسر زنی از روزهای آغازین مشخص شدن ابتلا به سرطان

خوان هشتم و تمام....

امروز روز آخر شیمی درمانیه

انشالله که دیگه تکرارنشه

گذشت... 

خدای را شکر

نمیشه بگی روزهای ساده ای بودن

اما مریم قوی بود

درسته عموما روی مخ ما می رفت 

اما داره تموم. میشه... 


دعا کنید برنگرده


موهای مریم مثل یه نوزاد دراومده... 

انگار دوباره متولد شده... 

درد و تراپی

درد شدید پا، 

لرز های عصبی پلک، 

بی حوصلگی و ضعف، 

حال این روزهای مریم است. 

اما نقطه ی امیدوار کننده این است که ما هفت خوان از هشت خوان شیمی درمانی را پشت سر گذاشتیم...


بچه ها آسیب های روانی جدی دیده اند و البته خود مریم و من.... 



فرآیند درمان سرطان نیاز به پیوست درمان روحی یا تراپی دارد.. 

در بیمارستانیم

در طول زمان شیمی درمانی ،داشتن یه مصاحب خوب خیلی به شما کمک می‌کند تا با هم صحبتی هم زمان سریعتر بگذره. هم درد کمتری تحمل می کنید و هم تجارب خودتونو به اشتراک می گذارید. 


هفتمین تزریق مریم هم تمام شد. 

کمی از دارو نشت کرده بود که باید از دکتر بپرسیم چه باید کرد

که احتمالا پاسخ آن هیچ است.

فردا خوان هفتم

فردا برای خوان هفتم شیمی  به بیمارستان می رویم

این دور خیلی به من سخت گذشت

مریم عصبی

حق ناشناسانه

..... 

بی خیال

خدایا شکرت.. 

اعصاب خراب

پوست مریم به شدت نازک شده

ناخنهاش دچار مشکل شده

ناخن شست پاش سیاه شده و در شرف افتادنه

دکتر گفت باید حسابی تمیز نگهداشته بشه و با بتادین ضدعفونی بشه

مریم عموما بی حال هست

می بایست ویتامین دی و امگا سه رو مصرف می کرد. 

دکتر آنکولوژ دکتر بسیار خوبی هست اما دارای بی تعادلی در رفتار!

این اقرار چند تا از مریض های دیگه هم بوده....

مهم ترین عارضه ی این روزهای مریم عصبی بودن هست....