-
دلایل بی پایان
جمعه 24 آذر 1402 22:32
تا به امروز مریم صدها دلیل برای ابتلای خودش به سرَطان پیدا کرده.... از فوت پدر و فشارهای زندگی تا مهاجرت و چشم زخم و آرایشگر و مروه و..... این دلایل را شمردن، پایانی ندارد... مثل ویراژ رفتن مریم روی مخ من! حجم ترشحات درنها امشب، 35 میل بود. مریم مثل هر فردی که درموقعیت، می گوید این حق من نبود...
-
خودکشی، تهران
جمعه 24 آذر 1402 18:42
مریم به من پیامک داد که به طور جدی به خودکشی فکر می کنم. خیلی هم پیله کرده به این موضوع که چرا ما تهرانیم و اصلا عایدی ما از زندگی در تهران چه بوده؟ به وضوح اینها ثمره ی فشارهای روحی هست که بهش وارد میشه و نگرانی بابت فرآیند درمان..... منم خیلیییی نگرانم ولی سعی کردم صبور باشم...
-
چرا من!؟
جمعه 24 آذر 1402 00:18
حجم ترشحات امشب درن 50 میل بود. البته با شحاعت بیشتری پمپها را فششار دادیم وگرنه نسبت به شب قبل کمتر بود. روحیه مریم شب به خاطر دیدن چند فیلم و هم صحبتی با خانواده،. خدای را شکر بهتر بود.مریم امیدواره که فرآیند درمان بدون نیاز به شیمی درمانی باشه، اما من بهش گفتم بدیهیه که نیاز به شیمی درمانی خواهد داشت... به طرز...
-
برجهای لرزان
پنجشنبه 23 آذر 1402 10:26
برشی که روی بدن مریم برای برداشتن توده ها زده اند قطعا بیش از پانزده سانتی متر است... امروزصبح کمی از شرایطی که خودم و خانواده ام در آن قرار گرفته ایم، احساس استیصال کردم. مریم را بخشیدم. دیشب با قرص خواب خوابش برد. امروز وقتی مادرم گفتم تصمیم دارد با بابا به شهر خودمان برود و برگردد، گریه ام گرفت و مریم هم صبح را با...
-
48
پنجشنبه 23 آذر 1402 00:16
میزان ترشحات خروجی در درنها برای شب دوم 48 بود. خدا شاهد است مه سعی کردم برای مریم ذره ای کم نگذارم. مریم خیلی درد داره... این که حق داره سر کوچکترین کمبود یا نابسامانی، حال اطرافیانش را خراب کنه یا نه رو نمی دونم!! ؟ فقط می دونم به خاطر قرص ناپروکسن که فراموش کردم تهیه کنم، حالمو خراب کرد... ظاهرا ناپروکسن تنها مسکنی...
-
درد، درد و نگرانی
چهارشنبه 22 آذر 1402 11:48
امروز صبح وقتی سروش را به مدرسه رساندم در برگشت یک ریز از فکر درد مریم گریه می کردم... خیلی نگرانم شرایط درد مریم بچه ها فشار روی همه مون...به قول مریم خدایا سخت ها را برامون آسان کن سوزش زخمهای عمل، حمل درن، یبوست وحالت تهوع از جمله مشکلات مریم هست.
-
زری ، المیرا
سهشنبه 21 آذر 1402 23:35
زهرا با زری خواهر مریم آدم خاصیه.... بگذریم! روز قبل عمل زنگ. زده بود گ اعلام کرده بود مامانشو خواب دیده که با تشر ازش خواسته جویای احوال مریم بشه. این یعنی پدر و مادر فوت شده ی مریم نگرانشن... مثل پدر و مادر من که چند روزه جانفشانانه سعی می کنند شرایط خوبی رو برای مریم و ما فراهم کنند. نکته جالب دیگه شکی هست که همسر...
-
درد و درن
سهشنبه 21 آذر 1402 23:31
مریم دختر مقاومی هست. اما امروز درد می کشید مه البته بعد از عمل طبیعیه. ترشحات جمع شده در درن را اندازه گیری کردیم که 65 میل شد. دکتر گفت که حداقل تا شنبه بایددرتها وصل باشه و البته این مریمو اذیت می کنه.... درنها طوری به مریم وصل شدهمه رو به پایین هست و این ظاهرا نکته ی مثبتی هست. مریم کمی عصبی و بی حوصله شده که به...
-
خانه ایم...
دوشنبه 20 آذر 1402 13:45
-
ترخیص
دوشنبه 20 آذر 1402 07:18
انشالله مریم امروز ظهر مرخص میشه. دیشب توی ccu تنها بود. یه مقدار از نظر اکسیژن مشکل داشت که خوشبختانه حل شد. دیشب یه مقدار راه رفت و امروز با دو تا درن که بهش وصله مرخص میشه. درن یا drain یه وسیله هست برای تخلیه ترشحات( چیزی شبیه ساکشن) خوبی روزهای بیماری و سخت اینه که می گذره! اما امیدوارم به خیر... شعر را برای دکتر...
-
شعر برای دکتر
دوشنبه 20 آذر 1402 05:58
شاعر نیستم اما گاهی دلی یه جیزاهایی مرتکب میشم. لحظاتی قبل این شعر را برای دکتر گفتم... بعد از خدا امید ما، دستانت ای مرد ای مایه ی آرامش و پایان هر درد ای مرد فاضل، ای طبیب خوب و خوشنام دادی به قلب ما سکون و شوق و آرام کردی برون از سینه ی ما توده ها را شافی شدی ای عالم الابدان، خدا را * عباس * نامت ای تو معنای شرافت...
-
توده ها
یکشنبه 19 آذر 1402 17:18
دو توده ی استخراج شده و بخش سوم از بافت سینه که خارج شده بود را دیدم. حتی اگر بلاگ اسکای اجازه بدهد بارگذاریش می کنم.
-
ریکاوری طولانی
یکشنبه 19 آذر 1402 17:16
بر اساس خوش شانسی دکتر مریم را دیدم و اطهار داشت عمل خوب بوده. عمل حدود دو ساعت طول کشید، اما الاندو ساعته که توی ریکاوری هست و ظاهرا شرایطش پایدار نشده. دروغ نمی گم! کمی نگران بودم، اما به لطف خدا و فدرت مریم امیدوارم. مریم همیشه مشکل فشار خون پایین داشته و این اواخرضعف جسمی، اما اشنالله تا نیم ساعت دیگه با شرایط خوب...
-
بیمارستانیم...
یکشنبه 19 آذر 1402 10:05
دکتر امروز پنج نوبت عمل داده و مریم نفر پنجم هست. به گمانم حداقل تا ساعت سه عمل نخواهد شد. وقتی پیامک اظهارنامه بیمه امد شوکه شدم. هزینه ها واقعا کمرشکن است، اما سلامتی و حیات عزیزان، بالاتر از هر چیزیست.... امیدوارم با دل خوش از بیمارستان یاس سپید خارج شویم.
-
ژن، زمان
یکشنبه 19 آذر 1402 06:47
دیروز که برای معاینه پیش دکتر رفتیم علت ظهور کنسر در مریم علیرغم لایف استایل سالم ورزش کردنش را پرسیدم و دکتر گفت که دلایل ژنتیکی می تواند مهمترین دلیل بروز سرطان باشد و البته این به این معنی نیست که از نسل اول( پدر و مادر) به ارث برده بلکه می تواند به چند نسل قبل برگردد... دکتر گفت که خوشبختانه مریم بروز توده را زود...
-
مریم فردا عمل دارد
شنبه 18 آذر 1402 20:41
خیلی عجیب از سه دکتر دیگر( دکتر سراوانی، دکتر نگهی و دکتر رامش عمرانی پور) به دکترعباس علی بخشی رسیدیم... و خیلی عجیب قرار است مریم فردا عمل کند. در مطب از دستمزد های عجیب و غریب دکترها می گفتند... سعی کردم بهترین دکتر، بهترین بیمارستان و..... برای مریم تدارک بیینم، امیدوارم خدا هم کمک کند و بهترین نتیجه حاصل شود....
-
بی زر
جمعه 17 آذر 1402 12:30
چند روز قبل، خانم بی زر پرستار بابای مریم( که اردیبهشت همین امسال مرحوم شد) تماس گرفت و گفت بابای مریم به خوابش آمده و از او خواسته احوال مریم را بپرسد... برایم جالب بود... خدایی پدر و مادر ما هم برایمان کم نگذاشته اند... خدای را شکر
-
مراحل درمان
جمعه 17 آذر 1402 12:14
یا من اسمه دواء و ذکره شفا مریم باید در اولین فرصت توده را بردارد. متوجه زخمی روی بدنش شدیم که البنه شاید ناشی از خراش تستها باشد. به صورت غریبی دکتر زن پسر عمه ی مادرم که به خاطر فراگیر شدن سرطان از شیراز جواب شده بود( از او قطع امید کرده بودند) و به لطف خدا و معالجه ی این دکتر درمان شده بود ( دکتر ارش جنابیان) به ما...
-
نتیجه بیوپسی آمد...
جمعه 17 آذر 1402 12:07
بعد از حدود بیست روز کشدار و کج دار و مریز و انجام تستهای تکمیلی ، بالاخره پریروز رفتم و جواب تست نمونه برداری را گرفتم. متاسفانه جواب نشان داد مریم سرطان سینه ی گرید 1 از نوع هورمونی دارد. از درب بیمارستان گاندی تا درب خانه پشت موتور بلند بلند زار می زدم. خوشبختانه یکشنبه گذشته پدر و مادرم به تهران آمدند و مریم هم...
-
نشانه ها
یکشنبه 5 آذر 1402 18:52
مدتی بود مریم با رنگ پریده، بی حالی، بی حوصلگی مفرط، مشکلات در دفع و.... روبرو بود. سالها از مریم می خواستم تستهای معمول زنانه از جمله پاپ اسمیر و مامو گرافی را انجام بدهد، اما گویی از خود غافل بود و این تاخیر و بی تفاوتی برای ما گران تمام شد... بسیار عجیب است که یک زن تحصیلکرده ی 44 ساله اولین ماموگرافیش را در این سن...
-
شروع
یکشنبه 5 آذر 1402 18:42
من سعیدم. شوهر مریم. زندگیمان عاشقانه شروع شد. در وبلاگی تمام ماوقع زندگیمان از روزهای اول اشنایی را تبت کردیم. متل هر زندگی دیگر در کنار هم روزهای گر از شادب، غم، استرس ، آسایش ش و همه ی مختصات یک زندگی معمولی را داشتیم. سه سالیست از شهر خودمان شیراز، به پایتخت مهاجرت کردیم، تصمیمی که با هم گرفتیم ودالبته هر گاه به...