مریم بدجور حالت تهوع داره
بر خلاف دورانهای بارداریش از همه چیز بدش میاد
خصوصا از هر بویی...
امروز گفت به فکر خودکشی افتادم!
حال روحیش خوب نیست...
بهش گفتم تو زندگی و سلامتی را حامله ای
مرداد سال آینده انشالله این بار را زمین می. گذاری و سلامتی را به دنیای خودت می آری!
این روزها فرزندانم هم شرایط روحی و جسمی خوبی ندارند و مدام بیمارند....
خدایا شکرت
بیمارستانیم
در خوان سوم از هشت خوان شیمی درمانی!
مریم این سری شب کم خوابید و صبح خیلی استرس داشت و به تبعش مقداری حال تهوع و....
دکتر گفت تمام بدن دردها و خارش بدن و.... طبیعی هست و نشانه ی واکتش مثبت بدن به داروست. خدای را شکر.
این روزها و قبل از انجام. سومین شیمی. درمانی، به شدت بدن و مفاصل مریم درد می کنه...
اما چاره ای جز تحمل نیست و می دونیم که این دردها هزینه ایه که بزای از بین بردن اون سلولهای کشنده در بدنش می ده...
مطمئنیم که با لطف خدای بزرگ، این روزها خواهد گذشت و ختم بخیر خواهد شد...
پسر کوچکم یکی دوبار از اینکه مادرش مو نداره اظهار ناراحتی کرده و مادرشو تشویق به خرید کلاه گیس می کنه...
امسال ما عید کاملا متفاوتی خواهیم داشت.
گاهی دلم می خواد بشینم زار و زار گریه کنم، اما باید قوی باشیم..
لطفا دعامون کنید.
گاهی که فشار روی مریم بیشتر می شه،
مثل الان که بدنش حساسیت ریخته و متورم شده و حسابی درد می کنه،..
مریم برای دقایقی میگه درمانو رها کنیم....
امشب چهره ی پسر کوچکم نشونش دادم و به شوخی گفتم دوست داری این پسرو نامادری بزرگ کنه؟
بغض کرد و گریه ش گرفت و گفت نه!؟
دیروز رفتیم ویزیت بین شیمی دوم و سوم،
دکتر تاکید کرد با هر بروز تب و لرزی در این ایام باید به بیمارستان مراجعه کنیم. چون نشانه ی عفونته و با گلبولهای سفید پایین، خیلی خطرناکه...
تو مطب با یه خانم که شیمی و رادیو تراپیش تمومشده بود صحبت کردم، از سختیهای شیمیششم به بعد گفت.... ریختن مژه و بدن درد و سوختن دست و پا از درون و ....
اماواقعا هر بدنی شرایط خاص خودشو داره...
آیتی بر مهر یزدان، ای طبیب
ای مدیر محسن و مرد شکیب
گفته الناسُ علی دینِ الملوک
کارمندانت شکیبا و نجیب
قدردان زحمت یارانتان
صادقانه بی تملق بی فریب...