این روزها و قبل از انجام. سومین شیمی. درمانی، به شدت بدن و مفاصل مریم درد می کنه...
اما چاره ای جز تحمل نیست و می دونیم که این دردها هزینه ایه که بزای از بین بردن اون سلولهای کشنده در بدنش می ده...
مطمئنیم که با لطف خدای بزرگ، این روزها خواهد گذشت و ختم بخیر خواهد شد...
پسر کوچکم یکی دوبار از اینکه مادرش مو نداره اظهار ناراحتی کرده و مادرشو تشویق به خرید کلاه گیس می کنه...
امسال ما عید کاملا متفاوتی خواهیم داشت.
گاهی دلم می خواد بشینم زار و زار گریه کنم، اما باید قوی باشیم..
لطفا دعامون کنید.
ان شاءالله این روزای سخت رو به کمک شما پست سر میذارن