موج سینوسی احوال مریم را فقط حضورو همراهی مداوم مهربانانه مادرم قابل تحمل کرده...
مریم یکباره فرو می. پاشد.
هنوز هم نگرانی و دغدغه ی موهایش را دارد،. اما کمتر..
و متوجه شدیم که گره های موجود در گلوی مادرم هم سرطانی شده!این یعنی دوتن از عزیزترینهایم، دوست داشتنی ترین بانوان زندگی من،. گرفتار سرطان شده اند.
مادر باید دهه ی سوم اسفند در شهر خودمان ید بگیرد،
اما بیشتر از یک هفته است نوذاشته اب توی دل ما تکان بخورد.
طی عمل جراحی و دور اول شیمی درمانی هم با پدرم کنارمان و قوت قلبمان بودند.
پسر بزرگم کماکان با مشکلات روحی ناشی از بیماری مادرش و ریزش شدید مو مواجه است که سخت عذابش می دهد.
روزهای دشواریست،
اما امیدواریم ختم به خیر شود...