امشب شب یلداست. مریم عکسهای یلدای پارسال که اتفاقا خیلی زیباست را نگاه می کنه و با حسرت و نگرانی از آینده ی پیش رو حرف می زنه...
معمولا ژست آرامش و باور می گیره، اما من می دونم درونش چه غوغاییه...
و در رفتاراش در وقت تنهایی هم این مورد رو تایید می کنه...
دیشب سینا کنار مریم خوابیده بود و درست مادرش رو می گرفت...
صبح تا بیدار شد از مادرش پرسیده مامان احتمالش چقدره تو بمیری؟ مادرش گغته صفر درصد! گفته مامان مگه ساده ای!؟ سرطان داریا!!
این یعنی نگرانه، به شدت...
یلداتون مبارک!
قدر سلامتیتونو بدونید لطفا!